انصاف وصداقت درمدیریت پروژه از دیدگاه pmbok

انصاف وصداقت درمدیریت پروژه
از دیدگاه pmbok:

انصاف به این معنی است که رفتار و تصمیم‌هایمان بر مبنایی غیر عینی و ناقص استوار نباشد و بر اساس منافعی شخصی که به ضرر دیگران باشد، پیش‌داوری و جانبداری شکل نگرفته باشد.
تصمیم‌گیری‌هایمان باید شفاف باشد. هم در مورد نتیجه شفافیت لازم است و هم مهم‌تر از آن، برای روند تصمیم‌گیری.
باید اطلاعات، امکانات و موقعیت‌ها را به شکلی برابر در اختیار کسانی که واجد شرایط هستند قرار دهید. هیچ نوع تبعیض و گرایشی نباید بر داوری‌ها و تصمیم‌گیری‌های ما اثر بگذارد.
باید مراقب تعارض منافع  باشیم و در صورتی که برای خودمان یا دیگران وجود دارد آن را به مراجع مرتبط اطلاع دهیم. تعارض منافع به وضعیتی گفته می‌شود که منافع دو قطب مختلف برایتان اهمیت داشته باشد، در حالی که ممکن است با هم تعارض داشته باشند. به عنوان مثال اگر مدیر پروژه‌ای باشید، منافع پروژه برایتان مهم است. اگر یکی از تامین‌کننده‌های پروژه از دوستانتان باشد، منافع او نیز برایتان اهمیت خواهد داشت. این دو می‌توانند با هم در تعارض باشند. در چنین شرایطی اگر امکان داشته باشد باید تصمیم‌گیری‌های مرتبط با آن تعارض را به فردی بالادست منتقل کنید. در غیر این صورت باید سعی کنید تصمیم‌هایی منصفانه و اصولی بگیرید و در کنار آن حتما باید به ذی‌نفعان اصلی (عمدتا مدیران بالادست) نیز اعلام کنید که چنین تعارض منافعی برایتان وجود دارد.

صداقت”

صداقت دو جنبه دارد، یکی بیان حقیقت و دیگری شناسایی حقیقت. اگر حساسیت کافی در شناسایی حقیقت نداشته باشید، بیان آن‌چه درست می‌پندارید در عمل تفاوت چندانی با دروغ گفتن ندارد.
گفتن آن‌چه می‌دانیم حقیقت ندارد تنها حالت دروغ گفتن نیست، بلکه موارد زیر هم همگی دروغ به حساب می‌آیند:
اگر آن‌چه گفته‌ایم به دقت بررسی شود به لحاظ ساختار جمله‌ها و کلمه‌ها حقیقت دارد، ولی این ساختار یا شکل بیان آن طوری غرض‌مندانه تنظیم شده است که مخاطب برداشت متفاوت بکند. چون آن‌چه بر اساس گفته ما در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد حقیقت ندارد، عملا گفته ما دروغ به حساب می‌آید.
نیمه کاره گفتن حقیقت هم نوعی دروغ است، زیرا برداشتی اشتباه در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند.
در نهایت اگر بدانید لازم است حقیقتی را بگویید و آن را نگویید (مثلا چون از شما نپرسیده‌اند)، باز هم دروغ‌گو به شمار خواهید رفت.